«آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست».... در دبی بار خدایا به سلامت دارش چون که آویزۀ گوشش بشود گفتارم..... نشود بار ِ دگر رفتن آن جا عارش دور از چشم همه گر برود نایت کلاپ.... باید از کف ندهد از سر شب افسارش روسیان را ننوازد که به یک غمزه کنند ..... طفلکی را پکر و شیفته وبیمارش یا به آن دخترایرانی صادر شده هم..... اعتنایی نکند تا نشود سر بارش یا که از هول حلیمی نپرد داخل دیگ.... تا به اورژانس نیافتد الکی او کارش گر جمیرا برود چشم بباید درویش.... بکند- تا که مناظر ندهد آزارش با مایو نیز نخوابد به کنار ساحل... تا نسازند در آن معرکه گی ها( gay ) کارش ( دی تو دی) هم نرود چون همه جنسا بدلی ست.....گرچه گرم است شب و روزبسی بازارش جنس چینی ست ولی مارک یو اس ای (usa) دارد....هوش باید که در آرد سَر از این اسرارش آخرین گفتۀ« جاوید» چنین است به او..... « برحذر باش که سر می شکند دیوارش»